علی (ع) و ارزش حکومت
بدون تردید، حکومت یکی از نیازهای ضروری جوامع انسانی است، بدون وجود حکومت نهتنها یک جامعه به سامان نمیرسد؛ بلکه دچار هرجومرج و بینظمی هم خواهد شد و چیزی شبیه قانون جنگل بر جامعه حاکم میشود و نتیجه آن نابودی یک جامعه انسانی است.
بر همین اساس است که حکومت از هر نوعی حتی نوع بد بر بی حکومتی ترجیح داده میشود.
فارغ از ضرورت حکومت، در شرایط ایدهآل یک حکومت، کسانی که در جایگاه حاکم قرار دارند به لحاظ تخصص و تعهد نیز موردتوجه هستند. به همین دلیل نیز سؤال “چه کسی باید حکومت کند؟” نیز در طول تاریخ همواره مطرح بوده است.
همه مکاتب فلسفی پاسخ خود را به این سؤال دادهاند و جواب دین اسلام با رویکرد مذهب تشییع نیز برای آن از همان ابتدا مشخص بوده است، بعد از پیامبر آن شخص که بر اساس حق و شایستگی برای جایگاه حکومت، حاکم خواهد بود، امام معصوم علیهالسلام است.
اگر از رخدادهای تاریخی، فاصله بگیریم طبق منطق شیعه و برخی از مذاهب باید امام علی علیه السلام به عنوان وصی و جانشین پیامبر در رأس حکومت و خلافت قرار میگرفت و بعد از ایشان نیز حاکمیت جامعه به همراه امامت در بقیه امامان شیعه ادامه پیدا میکرد.
با وجود حقانیت امام اول شیعیان بر مسند حکومت اما پس از دست دادن این جایگاه وی به هر ابزاری برای رسیدن به حکومت توسل نجست، دلیل هم مشخص است برای علی علیهالسلام حکومت ابزاری برای رسیدن به خیر است نه این که فی نفسه حکومت و قدرت هدفگذاری شده باشد.
بعد از رسیدن به حکومت این ویژگی اخلاقی امام علی علیهالسلام بیشتر نمود پیدا میکند، چرا که علی علیهالسلام برای حفظ قدرت و افزایش سلطه خود حاضر نشد به شخصی باج دهد و یا در اجرای عدالت کوتاهی کند.
دو فراز در نهجالبلاغه وجود دارد که بیشتر به ما در مورد ارزش حکومت در نگاه علی علیهالسلام آگاهی میدهد.
یکی در خطبه ۳۳ نهجالبلاغه به نقل از عبدالله بن عباس است که میگوید: بر امیرالمؤمنین علیهالسلام در منطقه ذی قار وارد شدم درحالیکه حضرت کفش خود را پینه میزد. از من پرسید: این کفش چقدر میارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. فرمود: به خدا قسم این را از حکومت بر شما دوست تر دارم مگر آن که [بخواهم] حقّی را بر پا دارم یا باطلی را براندازم.
و دیگری، خطبه ۳ نهجالبلاغه است که حضرت به جریان دعوت خود به خلافت از سوی مردم اشاره کرده و میگوید: سوگند به پروردگاری که دانه گیاه را در خاک شکافت و انسان را بیافرید. اگر آن جمعیت زیاد حضور نمییافتند و وجود جمعی یاریکننده نبود که حجت بر من تمام گردد و نبود پیمانی که خداوند تبارکوتعالی از علما و دانشمندان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم، هر آینه رشته شتر خلافت را بر کوهانش میانداختم و پایانش را چون اولش فرض میکردم و از خلافت کناره میگرفتم. آن وقت شما میفهمیدید که این دنیای شما نزد من از آب بینی بزی کم ارزش تر است.
این خطبههای باشکوه بهخوبی برای ما مشخص میکند که ابزار حکومت تنها تحت شرایطی برای علی علیهالسلام موردتوجه است که با استفاده از بتواند حقی را بگیرد و باطلی را دفع کند وگرنه عطایش را به لقایش خواهد بخشید.
دیدگاهتان را بنویسید