فلسفه و زندگی امروز
حیدر ولی زاده/ سردبیر/ ۳۰ آبان ماه به نام روز حکمت و فلسفه نامگذاری شناخته می شود و همچنین این روز یادبود ابونصر فارابی نیز هست. دوران طلایی اسلام، اندیشمندان بسیاری به خود دیده است و قطعا یکی از سرشناس ترین آنها “فارابی” است. او در علوم زیادی تخصص و مهارت داشت که یکی از مهم ترین آن ها علم “فلسفه” بود به همین دلیل نیز از فارابی به عنوان مهمترین فیلسوف در جهان اسلام یاد می شود که مکتب فلسفی خود را بنیان نهاده است.
فارابی هر چند فیلسوفی مسلمان است، اما وی را پیرو و دنباله رو فلاسفه یونان باستان از جمله افلاطون و ارسطو می دانند، به همین دلیل نیز به وی لقب “معلم ثانی” داده شده است که لقب “معلم اول” برای فیلسوف یونان باستان یعنی ارسطو است. البته در صورتی که فلسفه را به سبب ذات، پرسش ها و اهداف واحد بدانیم، پیرو بودن فارابی از فلاسفه یونان باستان، دیگر مفهومی نخواهد داشت، بلکه در یک سیر استکمالی قرار خواهند گرفت.
«فارابی» به مانند ابویوسف کندی یکی از پیشگامان فلاسفه در جهان اسلام، به دنبال ایجاد پیوند بین اندیشههای ارسطو و افلاطون و در واقع فلسفه یونان و دین اسلام بود. ابراهیم مدکور در کتاب «فی الفلسفه الاسلامیه» خویش در توصیف جایگاه فارابی چنین مینویسد: «فارابی نخستین کسی است که فلسفه اسلامی را در قالب کامل آن ریخت و اصول و مبانی آن را تدوین کرد؛ ما منکر این موضوع نیستیم که کندی پیش از فارابی به مطالعه آثار افلاطون و ارسطو روی آورد و بعضی از دیدگاههایشان را به طور مشروح یا مختصر بیان کرد، اما به معنای دقیق کلمه از یک مکتب فلسفی کامل برخوردار نبود و درباره موضوعات گوناگون و بیارتباط با هم نظریات پراکندهای داشت، در حالی که فارابی بر این پراکندگی فائق آمد و پایههای یک مکتب فلسفی برخوردار از بخشهای مرتبط به هم را استقرار بخشید».( نجاتی، محمد عثمان، روانشناسی از دیدگاه دانشمندان مسلمان، ترجمه سعید بهشتی، ص۶۴.)
آن چیزی که در مورد فارابی بسیار اهمیت دارد، تاثیر وی بر روی اکثر فلاسفه مسلمان با مکاتب مختلف بوده است؛ علاوه بر این آثار فارابی به زبان لاتین در قرون وسطی ترجمه شد که نشان از اهمیت این فیلسوف بزرگ جهان اسلام دارد، به همین دلیل نیز در دنیای غرب شناخته شده است. البته فلسفه در جهان اسلام رشد و توسعه فراوانی یافته است و اسلام را می توان به عنوان محمل و بستری سازنده برای فلسفه دانست و جهان اسلام فیلسوف های فراوانی را به خود دیده است که فارابی یکی از این فیلسوف ها است.
فلسفه همواره با زندگی انسان ها همراه و عجین بوده است و نمی توان فلسفه را مختص زندگی فیلسوفانه و اندیشمندان داشت و یک عرصه ای دست نایافتنی ارزیابی کرد. فلسفه در تمامی ابعاد زندگی و جامعه انسانی رسوخ دارد در واقع در هر کجا که بخواهیم از هدف اشیا و موجودات سخن بگوییم، مطلق بودن ارزش ها را بررسی کنیم، علل وجودی اشیا را شرح دهیم، به حقیقت اشیا موجودات پی ببریم، پرسش از هستی و واقعیت داشته باشیم، به حیطه فلسفه وارد شده ایم و بر همین اساس است که می توان گفت؛ تمامی علوم را می توان به لحاظ فلسفی بررسی و ارزیابی کرد.
در زندگی تجربی و ماشینی امروز نیز به نظر می رسد که برای نسل بشر سوالات بسیاری وجود دارد که بی پاسخ مانده اند و بی پاسخ ماندن این سوالات باعث شده است که مسیر بشر به نادرستی تغییر کند. در صورتی که تفسیر درستی از هدف زندگی انسان وجود نداشته باشد و در اینجا فلسفه را به سکوت وادار کنیم بی تردید، زندگی اخلاق مدارانه و همدلانه جای خود را به خودخواهی و فردیت انسان خواهد داد و فلسفه وجودی بشر برای همیشه به اغما خواهد رفت و انسان را دیگر نمی توان معادل اشرف مخلوقات دانست.
شکی نیست که امروز بیش از گذشته به فلسفه و اندیشه ورزی نیاز داریم، چرا که اندیشیدن و فلسفیدن در عصر دمدمی مزاجی وسطحی نگری می تواند انسان را به حقایق زندگی نزدیک و از بسیاری از شبهات دور کند و آسیب ها را کاهش دهد، در این جاست که زندگی انسان ها مفهوم پیدا می کند و شاهد زندگی بی روح ماشینی نخواهیم بود. به نظر می آید که چنگ زدن به داشته های خویش از جمله فارابی و ابن سینا در این زمینه می تواند بسیار موثر و مفید واقع شود و اندیشه را در مسیر درستی قرار دهد.
دیدگاهتان را بنویسید