تاریخ در آبان ماه
عملیات آزادسازی سوسنگرد عملیات آزادسازی سوسنگرد (۲۶ آبان ۱۳۵۹ شمسی)، یکی از عملیاتهای موفق ایران در دوران دفاع مقدس بود. این عملیات، نقطه عطفی در ایجاد زمینههای تحول در وضعیت جنگ بود و باعث آزادسازی سوسنگرد و بیرون راندن نیروهای اشغالگر بعثی شد. سوسنگرد در دو ماه ابتدایی جنگ دو مرحله مورد حمله نیروهای ارتش […]
عملیات آزادسازی سوسنگرد
عملیات آزادسازی سوسنگرد (۲۶ آبان ۱۳۵۹ شمسی)، یکی از عملیاتهای موفق ایران در دوران دفاع مقدس بود. این عملیات، نقطه عطفی در ایجاد زمینههای تحول در وضعیت جنگ بود و باعث آزادسازی سوسنگرد و بیرون راندن نیروهای اشغالگر بعثی شد.
سوسنگرد در دو ماه ابتدایی جنگ دو مرحله مورد حمله نیروهای ارتش عراق درآمد. در مرحله اول در ۶ مهر ۱۳۵۹ اشغال شد، ولی بهرغم مقاومت و مبارزه نیروهای ایرانی، به طور کامل آزاد نشد. در مرحله دوم در محاصره و در آستانه سقوط قرار گرفت که طی عملیات مشترکی با حضور ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای مردمی در روز ۲۶ آبان ۱۳۵۹ از محاصره خارج شد و نیروهای ارتش عراق ناچار به عقبنشینی از سوسنگرد و مناطق اطراف آن شدند.
جزئیات عملیات
عملیات سوسنگرد به صورت نیمه گسترده و به فرماندهی مشترک انجام شد. این عملیات عمدتاً با مشارکت سپاه پاسداران و تیپ ۲ و ۳ لشکر ۹۲ زرهی خوزستان و نیروهای ستاد جنگهای نامنظم انجام شد. تمامی هماهنگیها برای انجام عملیات و نجات مدافعان درون شهر توسط آیتاله خامنهای و مصطفی چمران انجام گرفت.
در این عملیات مصطفی چمران که در خط مقدم شرکت داشت از ناحیه پا دچار جراحت شدید شد و یکی از محافظانش کشته شد، ولی چمران با کشتن راننده یک کامیون عراقی و به همراه دیگر محافظش با کامیون به عقب برگشت و برای مداوا به تهران انتقال یافت.
در این عملیات، ایران با ۶ گردان پیاده و زرهی و عراق با ۸ گردان پیاده و زرهی حضور داشتند. تلفات انسانی عراق در این عملیات ۷۹۵ نفر بود و تعداد ۴۵ نیروی عراقی نیز به اسارت درآمدند. علاوه بر غنیمت گرفتن ۲۵ دستگاه تانک و خودرو، حدود ۴۰ دستگاه تانک و خودرو عراق نیز منهدم شد. شش خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در این عملیات کشته شدند. سرهنگ قاسمی نو گفته است با غنایم به دست آمده از سوسنگرد، سازمان ۶ گردان مکانیزه را تکمیل کرده است.
آیتاله خامنهای درباره اهمیت اقدام مدافعان سوسنگرد گفته است: «باید به فکر اینها باشیم، اینها فرشته هستند. ضرر شهادت اینها برای ما بهمراتب بیشتر از سقوط سوسنگرد است.»
انقراض سلسله قاجاریه
اندکی پس از کودتای ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن سردار سپه، احمدشاه به اروپا رفت. پس از خروج احمدشاه از ایران عوامل رضاخان، اندیشه الغای سلطنت و رئیسجمهور شدن سردار سپه را پیش آوردند که با مخالفت و مقاومت شدید برخی از سیاسیون، روحانیان و مردم، طرح جمهوری با شکست روبرو شد. پس از اعلام وفاداری سردار سپه به احمدشاه، وی به ایران بازگشت اما بار دیگر پس از نخستوزیری سردار سپه به اروپا رفت.
سرانجام سید محمد تدین نایب رئیس مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی، لایحهای را به مجلس ارایه نمود که با تصویب آن توسط نمایندگان مجلس، احمد شاه از سلطنت خلع شد و حکومت موقت «در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به رضاخان پهلوی» سپرده شد و «تعیین تکلیف حکومت قطعی» به مجلس مؤسسان واگذار شد. سپس با تشکیل مجلس مؤسسان که سردار سپه ترتیب داده بود، با از قدرت برکنار کردن آخرین «شاه» دودمان قاجار شاهنشاهی قاجاریان را به پایان رساند.
۸۰نماینده از مجموع ۸۵ نماینده مجلس شورای ملی به لایحه خلع رژیم قاجار رأی مثبت دادند و به این ترتیب سلسله سلطنتی ۱۵۳ ساله قاجار در ایران منقرض شد. صبح روز ۹ آبان قصرهای سلطنتی متعلق به «احمد شاه» و خانوادهاش، ازسوی نظامیان و به امر رضاخان محاصره و ارتباط تلفنی آنها قطع شد.
در همان هنگام که دولت فروغی در تهران در حال آماده کردن شرایط برای برگزاری جشن تاجگذاری رضاخان بود، احمد شاه قاجار در پاریس طی یک مصاحبه مطبوعاتی و صدور اعلامیه، عزل خود را از سلطنت، غیرقانونی خواند و آن را به زور اسلحه و قشون دانست.
در متن طرح انقراض قاجاریه آمده است:
«مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار مینماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس موسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود.»
بعد از تصویب طرح انقراض قاجاریه در مجلس، رضاخان سردار سپه با عنوان جدید «والاحضرت اقدس» ریاست حکومت موقتی را تا تعیین تکلیف حکومت آینده ایران به دست گرفت.
روزنامه شفق سرخ که آن هم سه روز در هفته (یکشنبه، سهشنبه و پنجشنبه) منتشر میشد، روز یکشنبه دهم آبان تنها به ذکر اخبار و گزارشهای مربوط به اتفاقات شنبه بسنده نکرد. در صفحه نخست شماره آن روز شفق سرخ، یادداشتی با عنوان «۹ آبان ماه!» جلب توجه میکند. در این یادداشت که در آن از روز نهم آبان به عنوان «روزی تاریخی» نام برده شده، با اشاره به متن مصوبه مجلس آمده: «… علت این پیشامد این بود که متعاقب انتشار خبر مراجعت شاه سابق به ایران (اواسط مهرماه) زمزمه نارضایتی و مخالفت با سلطنت قاجاریه نخست از تبریز و بعد از اغلب نواحی ایران بلند و به وسیله تلگراف به مجلس رسید و از طرف دیگر نخست آذربایجانیان مقیم مرکز و پس از آن سایر اصناف و طبقات به خانه آقای پهلوی متحصن شده و چنانکه از مذاکرات مجلس مستحضر میشوید اوضاع متشنج و تیره شد و وکلا که طرف مراجعه این امر بودند درصدد پیدا کردن فرمول قانونی برآمدند… سلطنت قاجاریه منقرض، حکومت موقتی به عهده پهلوی، تکلیف با مجلس موسسان؛ کلیه مطالب در این سه کلمه خلاصه میشود ولی هنوز معلوم نیست مجلس موسسان کی و به چه شکل ظاهر خواهد شد… میتوانم ثابت کنم که وضعیت قبل از ۹ آبان قابل بقا و دوام نبود و بالاخره مقتضیات مملکت ایجاب میکرد کار یکطرفی شود. حال قدم اول این کار برداشته شد. قدم دوم تعیین تکلیف قطعی است و بعد از آن شروع به اصلاحات…»
در روزنامههای آن زمان در کنار خبر تصویب ماده واحده خلع قدرت از قاجاریه، گزارش مشروح صحبتهای نمایندگان موافق و مخالف در مجلس هم جلب توجه میکند.
محمد مصدق که با «شاه» شدن رضاخان پهلوی مخالف و معتقد بود که او باید «رئیسالوزرا» بماند: «… کیست که باید جانشین او [قاجاریه] شود لابد باید بگویم آقای پهلوی بیایند سلطان بشوند و در این صورت هم سلطنت و هم حکومت و هم ریاست وزرا همه چیز را به یک نفر بدهیم. این ارتجاع و استبداد [است] و مملکت سیر قهقرایی نموده است. در مملکت مشروطه رئیسالوزرا مهم است نه پادشاه، پس اگر بیاییم قائل شویم که آقای پهلوی فقط شاه باشند آن وقت [یعنی] از وجود یک نفر که عملیاتشان کاملا موثر در وضعیات است دیگر استفاده نکنیم. اگر کس دیگری را پیدا میکنید یعنی رئیسالوزرایی که بتواند دارای این نظریات و این اقتدار باشد بنده چاکر شما هستم و مطیع هستم. بنده که سراغ ندارم. وقتی که نیست بنده عقیدهام این است که وجود موثری را نباید بلااثر گذاشت.» یا علیاکبر داور که صحبتهایش بیشتر پاسخی به سخنان مصدق بود: «… فرمودند میخواهید پایه این خانواده را بردارید آقای پهلوی را شاه کنید در صورتی که در این پیشنهادی که تقدیم شده ابدا اسمی از شاه شدن ایشان برده نشده است. در اینجا میگوید مربوط به تشکیل مجلس موسسان است… پیشنهاد ما صحبت از خاتمهدادن به بحران و انقراض سلطنت از سلسله قاجاریه مطابق میل ملت و مملکت بود و فکر بعد را واگذار میکنیم به مجلس موسسان که آیا شخص پهلوی یا کس دیگری انتخاب شود…»
۱۰ روز پس از خلع احمدشاه از سلطنت، سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت و طی یادداشتی از سوی دولت انگلستان حکومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی نزد رضاخان رفته و به رسمیت شناختن حکومت او را توسط دولت متبوعش اعلام کرد.
با این حمایت همهجانبه از سوی دولتهای بزرگ خارجی، رضاخان روز ۱۵ آذر ۱۳۰۴ مجلس مؤسسان را با نطق خود افتتاح کرد. این مجلس پس از یک هفته بحث، رضاخان را به پادشاهی ایران برگزید و سلطنت را در خانواده او موروثی کرد.
۲۲ آذر ۱۳۰۴، از سوی مجلس مؤسسان، سلطنت دایمی در ایران به رضاخان و خانواده اش واگذار شد. این واگذاری دو هفته پس از اعلام انقراض سلسله قاجار و به دنبال تشکیل جلسه و تغییر اصول ۳۶، ۳۷، ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی صورت گرفت. خبر این انتصاب، روز ۲۳ آذر توسط میرزا حسن خان مشارالملک وزیر خارجه وقت به تمام سفارتخانههای ایران ابلاغ شد.
عهدنامه گلستان
عهدنامه صلحی بود که با وساطت انگلستان در قریه گلستان واقع در ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳ (۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی ) در منطقه قراباغ بین ایران و روسیه به امضا رسید.
دولت روسیه تزاری برای اینکه به دریای آزاد، آبهای گرم خلیج فارس و هندوستان دست یابد، مهمترین راه را گذر از کشور ایران میدانست، بنابر این از طریق تصرف بخش قفقاز و ترکستان غربی که جزو سرحدات ایران بود، آن را تحت فشار قرار داد. همان طوری که در وصیت نامه پطرکبیر آمده است «… کشور گرجستان و سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است. همین که نوک استیلای روسیه به آن رگ برسد، فوراً خون ضعف از دل ایران جاری میشود و هیچ پزشک حاذقی نمی تواند آن را بهبود بخشد» اتخاذ چنین سیاستی از سوی روسیه، مقدمه تعدی روسیه به سرحدات ایران و جنگ هایی شد که سرانجام به تصرف برخی ایالت های و ایران انعقاد عهد نامه گلستان منتهی گشت.
زمینههای شکل گیری عهدنامه گلستان
کشور روس در تلاش بود از شمال ایران (دریای خزر) تونل بزند و به آبهای گرم خلیجفارس و هندوستان دست یابد، لذا در صدد برآمد که برای رسیدن به این اهداف ایران را تضعیف کند. بنابراین همزمان با فعالیتهای ژنرال گاردان مستشار نظامی انگلیسی برای تقویت قوای نظامی ایران، مخاصمات ایران با روسیه تزاری به چند دلیل شروع شد که دو تا از مهمترین آنها به این شرح است:
- ۱. ژنرال سیسیانف روسی بدون اعلام جنگ به طرف ایروان حرکت کرد.
- با حمله سیسیانف به تفلیس و فوت گرگینخان، پسر او تهمورث به دربار ایران پناهنده شد و همین بهانهای برای شاه ایران شد تا فرمان حمله به گرجستان را صادر کند و بطور خلاصه بهانه دوره اول جنگهای ایران و روس، انقلابات داخلی گرجستان و علت اصلی جنگ، تصرف ناحیه گرجستان توسط هر دو طرف بود، ولی با قتل سیسیانف توسط حاکم باکو (حسینقلیخان) گوداویچ در روسیه فرماندهی سپاه را بر عهده میگیرد و در سال (۱۸۰۳ / ۱۲۱۸) به ایروان حمله میکند و «گنجه» موطن نظامی گنجوی شاعر معروف ایران را تصرف میکند، ولی عباس میرزا – ولیعهد ایران- از رود ارس عبور میکند و قوای روس را شکست داده و به عقب میراند.
در سال ۱۸۰۵ نیروی دریایی روس به بندر انزلی حمله میکند که نیروهای ایرانی تلفات سنگینی بر آنها وارد میکنند و در اواسط ۱۸۰۷ گوداویچ نمایندهای جهت امضا قرارداد متارکه جنگ به ایران میفرستد ولی فتحعلی شاه با امید به همکاری ناپلئون فرانسوی، شرط مذاکرات را تخلیه تمامی نواحی تحت اشغال دانست و در نهایت نماینده روس دست خالی برگشت.
بعد از مدتی در سال ۱۸۱۲ به علت پیمان اتحاد انگلیس و روس مستشاران نظامی انگلیس که در ایران حضور داشتند به جز چند سرجوخه، پستهای خود را ترک میکنند و در همین سال روسیه دست به حمله عمومی میزند و در اصلاندوز شکست جبران ناپذیری به ارتش ایران و عباس میرزا وارد میکند. با فتح اصلاندوز و ایروان، آذربایجان هم تهدید شد و به علت عدم تجهیزات کافی در ارتش ایران تبریز به تصرف درآمد و شاه به خاطر فشار سرگور اوزلی (سفیر انگلیس) و از ترس اینکه انگلیس حمایت مالی خود به ایران را قطع کند و نیز به جهت اینکه در منطقه ترکمان خراسان سر به شورش برداشته بودند و اوضاع نامساعد بود و ترس از پیشروی روس هم در دل شاه و هم در انگلیس وجود داشت، بنابراین زمینه فراهم شد که فتحعلی شاه تقاضای میانجیگری و صلح را بپذیرد.
نتیجه
نتیجه عهدنامه گلستان در چند بند خلاصه میگردد:
- اتحاد انگلیس و روس و خارج شدن مستشاران نظامی انگلیس از ایران زمینه تضعیف بیشتر ایران را فراهم کرد.
۲.عدم حمایت مالی شاه از ولیعهد، شکست عباس میرزا و ایران را در پی داشت.
۳.تحمیل عهدنامه ننگین گلستان توسط روسها بر ایران [۱۲ اکتبر ۱۸۱۳م] با وساطت سفیر انگلیس سر گور اوزلی و به وسیله میرزا ابوالحسن خان شیرازی نماینده ایران و نیکولا نماینده روسیه تزاری به امضا رسید و برای اولین بار حافظه تاریخی ایران تغییر کرد و «پادشاه ایران برای ابراز دوستی نسبت به امپراطور روسیه، تمامی ولایات قراباغ، گنجه، خانات موشکی، شیروان، قبه، دربند، باکو و هرجا از ولایات طالش را که بالفعل در تصرف روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان را تا دریای خزر مخصوص و متعلق به دولت امپراتوری روسیه میداند[دانست]»
اعدام حسین فاطمی
سید حسین فاطمی که در کنار دکتر محمد مصدق نقش اساسی در ملی شدن صنعت نفت داشت، پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر شد. همان ابتدای دستگیری فاطمی تصمیم گرفته میشود در حین دادرسی توسط یک حرکت به ظاهر خودجوش مردمی به دست شعبان جعفری و مریدانش به قتل برسد که وی و خواهرش مجروح میشوند. فریدون مظاهر تهرانی شاهد این ماجرا مینویسد:
«ناگهان شعبان بی مخ و یارانش با چاقوهای برهنه به فاطمی حملهور شده و ضرباتی چند وارد کردند. خانمی که بعداً فهمیدم خانم سلطنت فاطمی خواهر فاطمی است و از طریق خبر رادیو مطلع شده بود که برادرش را دستگیر کرده و به محل دفتر فرمانداری نظامی تهران که آن موقع در داخل کاخ شهربانی (ساختمان فعلی وزارتخارجه روبروی کتابخانه ملک) بود آوردهاند، خود را به آن محل رسانده که مصادف با حمله چاقوکشان به فاطمی شده و خود را سپر بلا کرده بود. حمله کنندگان شش ضربه به فاطمی و ۱۰، ۱۱ ضربه به خانم سلطنت فاطمی وارد کردند. فاطمی را درحالی که روی زمین افتاده بود و خون از بدنش جاری بود با همان جیپی که آوردهبودند از محل دور کردند. در آن تاریخ رئیس کل شهربانی سپهبد مهدیقلی علوی مقدم، فرماندار نظامی تهران سرتیپ تیمور بختیار و فرمانده گارد شاهنشاهی سرتیپ نعمتاله نصیری (ارتشبد بعدی) بودند.»
سرانجام پس از محاکمه غیرعلنی در دادگاه نظامی (۷ مهر) به دلیل اقدام برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد.
اشرف پهلوی در اعدام ایشان اصرار زیادی میورزید و نهایتاً در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار کشتگان قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد. سیف پور فاطمی، برادر حسین فاطمی در خصوص نحوه اعدام وی میگوید «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نعمتاله نصیری و تیمور بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند».
پریوش سطوتی همسر فاطمی درباره اعدام او میگوید: «ده روز قبل از اینکه حکم اعدام دکتر فاطمی اجرا شود، آنها در جریان حکم اعدام بودهاند و این احتمال را نیز میدادهاند که شاید دکتر عفو شود. در آن زمان جمال امامی وکیل مجلس و دارای نفوذ در ارگانهای دولتی آن روز، علیرغم اختلاف نظرهایی که با دکتر فاطمی داشت، به دیدن شاه رفته و از شاه خواستهبود که حکم اعدام را لغو کند. او به شاه گفتهبود که فاطمی بیمار است و چندین عمل بر روی طحال و قلب داشته و بهتر است که او اعدام نشود، ولی شاه به خواسته او توجه نکرد و حکم اعدام فاطمی اجرا شد».
اظهارات درباره اعدام
سام فال (Sir Sam Falle) دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران در زمان کودتا مینویسد «… اعدام بی رحمانه، صرفنظر از غیرانسانی بودن آن، ممکن است در مورد مصدق عاقلانه نباشد ولی شاید برای فاطمی، اگر دستگیر شود، بهترین راه حل باشد. تا زمانی که اینگونه افراد زنده هستند و در ایران به سر میبرند، همیشه خطر ضد کودتا وجود دارد، شدت عمل ضروری است…»
کرمیت روزولت در اول شهریور پس از کودتا به ایران میرود و میگوید: «پس از برگزاری تشریفات، شاه به من اشاره کرد و اولین عبارتی که با لحن رسمی ادا کرد این بود: «من تختم را مدیون خدا و ملتم و ارتشم و شما هستم» … و «روزولت» موضوع سرنوشت مصدق و دیگر رهبران جبهه ملی را عنوان میکند و از محمدرضا شاه میپرسد: «میل دارم بدانم در مورد مصدق، ریاحی و دیگران، که علیه شما توطئه کردهاند، چه فکری کردهاید؟» شاه میگوید: «در این مورد زیاد فکر کردهام. مصدق محاکمه میشود. (در این موقع لبهای شاه میلرزید) و به سه سال محکوم خواهد گشت … ریاحی نیز مجازات مشابهی دارد؛ ولی یک استثناء وجود دارد و آن، حسین فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده ولی به زودی او را پیدا میکنند. فاطمی، بیش ازهمه ناسزاگویی کرد. هم او بود که تودهایها را واداشت مجسمههای من و پدرم را سرنگون و خرد کنند. او، پس از دستگیری، اعدام خواهد شد.»
مصدق بعد از اعدام وی چنین گفت:
«اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب حتی یک ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.»
دیدگاهتان را بنویسید