اجتماع تنهایان/نگاهی به پدیده افسردگی دستهجمعی
یکی درد میکشد اما میخندد، یکی میخندد اما زار میزند، یکی دارو میخورد تا بخوابد، یکی میخوابد تا فکر نکند، یکی شبها خواب ندارد، یکی روزها قرار ندارد، یکی شب و روزش یکسان است، یکی در خانهاش زندانی است، یکی حتی خبر ندارد چقدر بیمار است و اینگونه یک به یک به درون خود پناهنده شدهایم و حرف نمیزنیم.
پدری مدتهاست برای خرید گوشی برای فرزندش حساب و کتاب میکند تا ببیند میتواند از کجای مخارج زندگی بزند؛ مادر ۵۰ سالهای چندی است برای تهیه کموکسریهای خانه به پیدا کردن کار پارهوقت فکر میکند؛ پسر جوانِ بیکاری مدتی است از دست بردن به سفره پدر آب میشود؛ دختر جوانی از اینکه درآمدش کفاف بخشی از مخارج خودش را هم نمیدهد شرمنده است.
کمی آنطرفتر مرد جوانی همه درآمدش را مهریه میدهد؛ زن جاافتادهای از یک بیماری لاعلاج درد میکشد؛ نوجوانی بیآنکه فهم کند پا در دام اعتیاد میگذارد؛ زن و مرد جوانی از عشق عبور میکنند بیآنکه توجه کنند کودکشان قربانی اصلی این ماجرا هستند و کودکان قربانی حتی خبر ندارند چقدر روی دست مادربزرگهای پیرشان ماندهاند.
هنوز زمان زیادی از روزهایی که با هم درد و دل میکردیم و تلاش میکردیم به دیگری بفهمانیم ما هم مانند تو مشکلاتی داریم نگذشته، اما حالا دیگر حوصله اثبات مشکلاتمان را هم نداریم. کسی فهمید که فهمید، اما اگر متوجه نشد، برایمان بیاهمیت است؛ تازه اگر هم بقیه دردمند بودن ما را فهم کنند، وقتی کاری از دست کسی برنمیآید، وقتی خود غرق مشکلات خویشاند، دانستن رنجهای ما چه حاصلی خواهد داشت؟
به سوی تنهایی
زندگی فرد و اجتماعی هر یک از ما شرایط حساسی را تجربه میکند؛ این روزها گرفتاریهای مالی در دایره اخلاق، معنویات، روابط میان فردی و خانوادگیمان رسوخ کرده؛ غمهایی را تجربه میکنیم که پیش از این شاید حتی تصورش را نمیکردیم.
قامت مشکلات از قامت تاب و توانمان فراتر رفته. ما مدتی است مستأصلیم، اما چرا سکوت کردهایم؟ چرا حرف نمیزنیم؟ این میل به تنهایی و فرار از گفتگو از کجا نشأت گرفته است؟
یک تکه تنهایی را برداشتهایم و گمان میکنیم کاری به کار دیگران نداریم حال آنکه ما با برگزیدن تنهایی، به جز خودمان بقیه را هم تنها گذاشتهایم.
سلامت اجتماعی در محاق
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران با تأکید بر اینکه «سلامت اجتماعی» در جامعه مورد غفلت قرار گرفته، میگوید: یکی از نگرانیهای کنونی جامعه افزایش مسائل و آسیبهای اجتماعی است که همه بخشهای جامعه را از جمله خانواده، امنیت، سلامت روانی و اجتماعی، تحت تأثیر قرار داده و بخشی از این مشکلات تحت تأثیر تصمیمگیری در حوزههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.
سید حسن موسوی چلک؛ نبود گفت و گوهای عاطفی در خانوادهها و استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی را از دلایل کاهش میزان گفتوگو در خانواده و ابتلای خانوادهها و افراد به فقر ارتباطی میداند.
عضو هیأت مدیره منطقه آسیا و اقیانوسیه «فدراسیون جهانی مددکاران اجتماعی» همچنین در پاسخ به این پرسش که چرا عوامل آسیبهای اجتماعی و راههای پیشگیری از آن، چندان موردتوجه نیست، بیان میکند: ما با موضوعی به نام آسیبهای اجتماعی در ایران مواجهایم که به دلیل غلبه نگاههای سیاسی، امنیتی و انتظامی کمتر محل اعتنا بوده و اگر سازمانها و بخشهای مختلف اقدامی انجام دادهاند، گستره و عمق لازم را نداشته، اما سال ۱۳۹۵ که مقام معظم رهبری ورود پیدا کردند، این موضوع مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
موسوی چلک با تأکید بر اینکه علیرغم همه دغدغههایی که نسبت به حوزه آسیبهای اجتماعی باید وجود داشته باشد، ما با یک عقبماندگی بیش از سه دهه در این حوزه روبهرو هستیم، عنوان میکند: انتظار داشتیم حمایت از برنامههای حوزه آسیبهای اجتماعی بیشتر باشد، اما در بودجه پیشنهادی دولتها شاهد کاهش این بودجه هستیم و به همین دلیل اعتقاد دارم این مسأله در اولویت دولت نیست که اگر بود در لایحه بودجه شاهد توجه و افزایش بودجه بودیم.
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در ادامه عنوان میکند: نکته بعدی، سواد اجتماعی است که به پیشگیری از آسیب و حتی جرم کمک میکند، اما برنامهای برای آن وجود ندارد. بهطور مثال؛ آموزش و پرورش بیشتر بر محفوظات تکیه دارند تا دغدغهای به نام پرورش اجتماعی.
به گفته وی؛ دسترسی مردم به خدمات مرتبط به آسیبهای اجتماعی در سطوح مختلف پیشگیری؛ فراگیری، جامعیت، کفایت و پایداری لازم را ندارد و معتقدم بسیاری از این برنامهها اثربخش هم نبودهاند که اگر بودند رهبر معظم انقلاب نمیگفتند ما ۲۰ سال عقب هستیم و هرکسی که وجدان دارد و ایران را دوست دارد، بیاید در این حوزه کار کند.
او نکته بعدی را غفلت از توجه به تقویت هویت فرهنگی دانسته و تأکید میکند: هویت، چیزی است که میتواند عامل انسجام و یکپارچگی در جامعه باشد. ما خیلی از اوقات ممیزی کردیم و گفتیم چه کارهایی انجام ندهید، اما نگفتیم چه کارهایی انجام بدهید! مثلاً؛ برای نشاط اجتماعی خانواده، برنامهای نداریم! گفت وگو میان خانوادهها کمتر شده، بلد نیستیم خشممان را کنترل کنیم، خیلی از مهارتهای اجتماعی که لازمه زندگی است را نیاموختهایم و در کل، آیندهنگری و دیدهبانی نداریم؛ سلامت اجتماعی و سلامت روانی در جامعه ما اولویت نیست و طبیعی است در چنین شرایطی آسیبها گسترش مییابد.
موسوی چلک اظهار میدارد: بر اساس آمار وزارت بهداشت؛ یک چهارم جمعیت ما یک اختلال روانی دارند و بر مبنای آماری که وزارت راه و شهرسازی ارائه کرده، حدود ۲۱ میلیون نفر از جمعیت کشور در محلههای ناکارآمد شهری زندگی میکنند و اینها نشان میدهد که برای موضوع آسیبهای اجتماعی اقدام خاصی انجام ندادهایم، چون دغدغهاش را نداشتهایم.
راهکار کاهش آسیبهای اجتماعی
موسوی چلک در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوانیم با آسیبهای اجتماعی مقابله کنیم، توضیح میدهد: ما فقط میتوانیم روند رشد آن را کنترل کنیم که برای این کار اول باید سیاستگذاری مناسب وجود داشته باشد. دوم نیازمند رویکرد محلی هستیم و باید برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی کار کنیم. نکته سوم این است که تمام ظرفیتها برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی چه در نهادهای دولتی، چه نهادهای غیردولتی و رسانهها به کار گرفته شود، منتها برای این کار باید مطالعه شود و روشهای درستی انتخاب شود. همچنین آموزش و پرورش باید بستر و محور اصلی برای پیشگیری از آسیبها، آموزش مهارتهای اجتماعی_ارتباطی و مهارت های زندگی، شناخته شود.
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران یادآوری میکند: از دیگر راهکارهای کنترل آسیبهای اجتماعی این است که نخبگان اجتماعی را در عرصه مدیریتی قرار دهیم و از ظرفیت دانشگاهها در این حوزه استفاده کنیم. ما میدانیم که پیشگیری نمود بیرونی ندارد و مثل ساختن ساختمان نیست که دیده شود، اما مدیران و دولتها بیشتر از برنامههای زیرساختی مثل پیشگیری آسیبهای اجتماعی، به ساختوساز و امور قابل دیده شدن علاقه دارند و این ضعف، یک ضعف اساسی و جدی در کشور ماست؛ ما برای آینده سرمایهگذاری نمیکنیم، در حالی که پیشگیری خود به تنهایی یک سرمایهگذاری است.
همه با هم برای هم
یک روانشناس بالینی نیز میگوید: نکتهای که باید به آن توجه شود این است که برنامههای سلامت روان مربوط به یک حوزه نیست و مشارکت بیشتر سازمانهای ذیربط را میطلبد. سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور، سازمان بهزیستی، شهرداری، وزارت ورزش و جوانان و سایر نهادهایی که میتوانند در این امر یاریکننده باشند؛ لازم است همکاری و تعامل بیشتری داشته باشند و در کنار آن، همکاریهای بین رشتهای نیز میتواند موثر باشد، زیرا کار در حوزه سلامت روان یک کار تیمی است که حضور روانشناس، روانپزشک و مددکار اجتماعی را درتیم سلامت روان میطلبد.
فرشاد شیبانی ادامه میدهد: بسیاری از افراد نیازمند درمانهای روانشناختی، از عهده هزینههای آن برنمیآیند و متأسفانه عدم درمان منجر میشود تا اختلالات روانشناختی شدت بیشتری پیدا کنند و پیش آگهی بدتری را در آینده داشته باشند، در حالی که اگر شرکتهای بیمه در موضوع ارائه خدمات روانشناختی اقدامات و هماهنگیهای لازم را برای پرداخت هزینهها انجام دهند، میتوانند در ارتقای سلامت روان افراد جامعه موثر باشند، اما این اقدام کماکان انجام نمیشود.
حرف بزنیم؛ «ناگهان» در کمین است
شدهایم یک مشت آدم کلافه، مشکلاتمان را به تنهایی به دوش میکشیم و حاضر نیستیم درباره آنها با یکدیگر گفتگو کنیم؛ خیلیهایمان ظاهر را حفظ میکنیم؛ میگوییم، میخندیم اما آنچه که میگوییم، آنچه میخواهیم بگوییم نیست؛ ما فقط مراعات میکنیم. شدهایم مجموعهای از افراد تنها، دچار یک عزلت دستهجمعی. اجتماعی که به درون خود خزیده و مدتی است نه شهامت و نه علاقهای به کنار گذاشتن تنهایی خویش دارد؛ حاضر به حرف زدن نیست. گاهی معلوم نیست درد میکشد، اما روزی ناگهان میبینی افتاد…
دیدگاهتان را بنویسید